از زندگیت لذت ببر Enjoy Your Life

مطالب سرگرم کننده و مطالب آموزشی
داستان طنز دیگه بچه زا

روزی ملا به در خانه ی همسایه رفت و از او درخواست یک دیگ را نمود. همسایه ظرف را داد.

بعد از چند روز بعد ملا دیگ را به همراه یک دیگچه آورد.
همسایه با تعجب پرسید که دیگچه دیگر چیست؟
ملا پاسخ داد که دیگ یک دیگچه زایید و همسایه با خوشحالی پذیرفت...

ادامه مطلب
+نوشته شده در جمعه 21 دی 1397برچسب:داستان,ملانصرالدین,و,دیگی,مه,بچه,میزاد,ساعت19:39توسط Mr.Ali |
داستان سکه طلا و سکه نقره

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند.

دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد.

این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اینکه...

ادامه مطلب
+نوشته شده در جمعه 21 دی 1397برچسب:داستان,ملانصرالدین,و,سکه طلا,سکه,نقره,ساعت19:14توسط Mr.Ali |