از زندگیت لذت ببر Enjoy Your Life

مطالب سرگرم کننده و مطالب آموزشی
داستان مرد کلاه فروش و میمون ها

روزی کلاه فروشی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درختی کمی استراحت کند. کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیستند. بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند.
کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید که کلاهش را روی زمین پرت کند. میمونها هم کلاه ها را روی زمین پرت کردند! همه کلاه ها...

 

ادامه مطلب
+نوشته شده در جمعه 21 دی 1397برچسب:داستان,مرد,کلاه,فروش,و,میمونها,ساعت18:46توسط Mr.Ali |